بر بخار پنجره یک شب نوشتی :"عاشقم"

ساخت وبلاگ

مثل آن چایی که می چسبد به سرما بیشتر
با همه گرمیم، با دل های تنها بیشتر

درد را با جان پذیراییم و با غم ها خوشیم
قالی کرمان که باشی می خوری پا بیشتر

بم که بودم فقر بود و عشق اما روزگار
زخم غربت بر دلم آورد این جا بیشتر

هر شب عمرم به یادت اشک می ریزم ولی
بعد حافظ خوانی شب های یلدا بیشتر

رفته ای ، اما گذشت عمر تاثیری نداشت
من که دلتنگ توام امروز، فردا بیشتر

زندگی تلخ است از وقتی که رفتی تلخ تر
بغض جانکاه است هنگام تماشا بیشتر

هیچ کس از عشق سوغاتی به جز دوری ندید
هر قدر یعقوب تنها شد زلیخا بیشتر

بر بخار پنجره یک شب نوشتی :"عاشقم"
خون شدانگشتم بر آجر حک کنم : ما بیشتر...

حامد عسکری

سكوت شبانه...
ما را در سایت سكوت شبانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shabesokoota بازدید : 3 تاريخ : يکشنبه 2 ارديبهشت 1403 ساعت: 16:08